مصاحبه با همسر شهید غلامرضا حیدری به مناسبت هفته دفاع مقدس _ عالی حسینی (شهرستان تنگستان )

به گزارش خبرنگار خبرگزاری سمن جوانان شهرستان تنگستان: من حدود یک ماهی بود که باردار بودم و شهید رفت جبهه تا ۸ ماهگی من خبری از ایشان نبود تا اینکه یک شب خبر شهادتش را به ما دادند .خیلی حس و حال بد و عجیبی داشت ، گریه امانم را بریده بود ولی پیش خود خوشحال بودم که پدر دخترم در راه اسلام و انقلاب جان داده است

زندگی نامه شهید:

شهيد غلامرضا حيدري در سال ۱۳۴۹ در روستاي عالي حسيني از توابع شهرستان تنگستان استان بوشهر در خانواده‌اي مذهبي و معتقد ، به دنيا آمد .
دوران ابتدايي را در زادگاهش و در دبستان امام خميني به پايان رسانيد و تا سال دوم راهنمائي در مدرسه تنگسير عالي حسيني به تحصيل پرداخت در سال ۵/۴/۶۵ بنا به فرمان رهبر كبير انقلاب جهت آموزش نظامي به پادگان شهيد صدوقي بوشهر پا گذاشت و بلافاصله رهسپار جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و پس از بازگشت وارد مجتمع آموزشي رزمندگان اهرم شد .و به عنوان دانش آموز نمونه راهي حرم مطهر امام هشتم (ع) گرديد و عشق به جبهه ها و علاقه به آب و خاك باعث شد تا بار ديگر راهي منطقه فاو ، خور عبدالله و شلمچه و جزيره امام فياض شود و سپس بعداز باز گشت در پايه سوم راهنمائي در مجتمع رزمندگان به تحصيل پرداخت و در اسفندسال ۶۶ ازدواج نمود و پس از چهار ماه راهي جبهه ها شد و در مورخ ۴/۴/۶۷ در جزيره مجنون مفقود گرديد و پيكر مطهرش پس از چند ماه مفقودي توسط گروه جستجو جهت تشييع به استان فرستاده شد و بر دست هاي مهربان مردم روستا در بهشت حيدري عالي حسيني در آبگرم مير احمد به خاك سپرده شد از او دختري به نام رقيه به يادگار است كه هنگام شهادت پدر ۱۰ روزه بوده است .اكنون تصوير پدر را در قابي مقابل خود مي بيند و به راه پدر مي نازد و بر چنين پدري افتخار مي‌كند و به خود مي‌بالد .

مصاحبه با همسر شهید

ضمن عرض سلام خودتان را معرفی نموده و نسبت خود را با شهید بیان کنید.

. اینجانب منیژه حسن پور همسر شهید غلامرضا حیدری هستم

.در مورد نحوه شهادت و محل و تاریخ شهادت ایشان مطالبی بیان کنید 
ایشان در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش در تاریخ ۶۷/۴/۴ به دیدار حق می  شتابد 

.چگونه خبر شهادتش به شما رسید احساس شما چه بود 
من حدود یک ماهی بود که باردار بودم و شهید رفت جبهه تا ۸ ماهگی من خبری ازش نبود تا اینکه یک شب خبر شهادتش را به ما دادند 
خیلی حس و حال بد و عجیبی داشت ، گریه امانم را بریده بود ولی پیش خود خوشحال بودم که پدر دخترم در راه اسلام و انقلاب جان داده است 

.مراسم تشییع شهید چگونه بود
مراسم تشییع شهید با شکوه خاصی از شهرستان دشتی (خورموج ) تا عالی حسینی صورت گرفت و سپس به گلزار بهشت حیدری روستا واقع در آبگرم میراحمد به خاک سپرده شد جمعیت بسیار زیادی در این مراسم شرکت کردند که وصف نشدنی بود 

.خاطره ای از شهید بزرگوار بیان کنید 
ما دو ماه بیشتر نبود که ازدواج کرده بودیم و خاطره ای زیاد از هم نداشتیم ولی تنها خاطره ای که از شهید برایم مانده دخترم است 
دختری که با ارزش ترین یادگار و خاطره شهید است برای من
از سجایای اخلاقی شهید بزرگوار بیان کنید 
شهید خیلی خوش رو و خوش برخورد بود همیشه به دیگران کمک میکرد فردی اجتماعی و مهربان بود و چهره ای بشاش و گشاده داشت