دانشگاه؛ فرصت یا تهدید؟!
با توجه به افزایش تعداد دانشجویان و عدم پیشبینی بازار کار مناسب بسیاری از جوانان این سؤال پیش میآید که دانشگاه؛ فرصت یا تهدید؟!
حضرت آیتالله خامنهای: در زمینهی مسائل علمی باید دنبال قله بود؛ که این، توجه شما را به درس خواندن و خوب درس خواندن باید نتیجه بدهد. (۱۳۹۱/۰۵/۱۶)
سفارش به درس خواندن
همواره از زمانهای گذشته تاکنون، فراگیری علم و دانش و اشتغال به تحصیل یکی از ارکان مهم زندگی و مورد توصیه بزرگان بوده است. در دوران حاضر نیز، تقریباً همه ما بیشترین تأکیدی که از والدین خود در زمان کودکی به یاد داریم، سفارش به درس خواندن بوده است.
شاید یکی از علل این تأکیدی که پدران و مادران ما در دوران تحصیل داشتهاند، نقشی بود که درس خواندن در زندگی آینده ما ایفا میکرد. شغل مناسب و آبرومند، درآمد کافی، موقعیت اجتماعی بالا و حتی یافتن یک فرد مناسب برای ازدواج همه و همه میتوانست بهوسیله درس خواندن تا حدود زیادی حاصل شود.
قبل از دهه ۸۰ دانشگاه رفتن برابر بازندگی خوب مادی بود
این وضعیت ایدئال تقریباً برای افرادی که در دهه ۶۰ و ۷۰ به دانشگاه میرفتند، صادق بود. حتی بعضاً پدران ما نقل میکنند که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، چندین فرصت شغلی مناسب برایشان مهیا بوده و دستشان در انتخاب شغل باز. بماند که آن زمان اکثراً در آغاز تحصیل از طرف دانشگاه بورسیه شده و از مزایا و تسهیلاتی نیز برخوردار میشدند.
توسعه مدرکگرایی از دهه ۸۰ به بعد
اما با آغاز دهه ۸۰ و ورود موج جمعیتی متولدین دهه ۶۰ به دانشگاهها، وضعیت به گونه دیگری رقم خورد. توسعه کمی و گسترش دانشگاهها صرفاً باهدف افزایش تعداد دانشجویان و عدم توجه به کیفیت آموزش و یادگیری دانشجویان و تناسب بازار کار و رشتههای دانشگاهی و سایر پیامدهای این کار، بیش از پرورش دانشجوی عالِم عامِل، سبب توسعه مدرکگرایی شد.
افزایش ظرفیت بیحدوحساب، در رشتههای ریاضی و انسانی رقم خورد
متأسفانه اوج این روند و افزایش ظرفیت بیحدوحساب، در رشتههای ریاضی و انسانی رقم خورد. نگارنده که هفت سال در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ در مدارس تیزهوشان مشغول به تحصیل بودم، خوب به یاد دارم که تا سالهای اول تحصیل، در مدرسه ما رشته علوم تجربی به دلیل عدم استقبال دانش آموزان وجود نداشت و همه متقاضی رشتههای ریاضی بودند.
ارزش رشتههای مهندسی و مدیریتی از بین رفت
اما چه شد که رشتههای ریاضی و مهندسی و انسانی و مدیریتی را از ارجوقرب انداختند؟ بدون تعارف چرا ارزش این رشتهها را از بین بردند؟ زمانی مهندسی ارج و قیمت داشت. امروزه به کجا رسیدهایم؟ با رتبه ۵۰ هزار و ۶۰ هزار میتوان در بعضی دانشگاههای دولتی! در تعدادی از رشتههای مهندسی پذیرفته شد.
بیدلیل نیست که اکنون آمار متقاضیان رشتههای تجربی چندین برابر رشتههای ریاضی است. البته دانش آموزان و خانوادههایشان حقدارند. چرا زمان و عمر و جوانی و انرژی و هزینهشان را صرف گذراندن رشتهای کنند که متأسفانه در شرایط کنونی فرصتهای شغلی محدود و اندکی دارد؟ جالب است بدانید ما بهاندازه کشور پهناور چین دانشگاه و بهاندازه آمریکای ۳۳۰ میلیونی مهندس داریم.
کجا وزارت بهداشت برای رشتههای زیرمجموعه خود، اجازه چنین افزایش ظرفیتی را میدهد؟ در رشتههای زیر نظر وزارت بهداشت اوضاع و شرایط بسیار بهتر است.
اجازه بدهید مقایسهای داشته باشیم:
شما وقتی دریکی از دانشگاههای علوم پزشکی پذیرفته شوید (هر رشتهای از پزشکی گرفته تا دندانپزشکی و هوشبری و بهداشت محیط و…)، اولاً در حین تحصیل تعداد بسیار زیادی واحد عملی در بخشهای مختلف خواهید گذراند. دوما پس از اتمام تحصیل، دو سال طرح خود را میگذرانید که علاوه بر حقوق کافی، از نزدیک با شرایط کار آشنا میشوید و اعتمادبهنفس و تجربه عملی لازم را به دست میآورید. پس از گذراندن طرح نیز احتمالاً فرصتهای بسیار زیاد و موقعیتهای کاری مناسبی اعم از کار در بیمارستانها و مطبها و کلینیکها و… خواهید داشت؛ یعنی امکان بیکار ماندن و نبود فرصت شغلی در رشتههای تجربی نسبت به ریاضی بسیار کمتر است. (البته به همین شرایط هم انتقادات و کاستیهایی وارد است ولی هدف ما اینجا صرفاً مقایسه مسیر تحصیلی و شغلی در رشتههای زیر نظر وزارت بهداشت و وزارت علوم است)
داستان در رشتههای ریاضی و مهندسی و انسانی چگونه است؟
امروزه گرفتن لیسانس و فوقلیسانس و حتی دکتری از دانشگاههای حتی خوب، هیچگونه تضمینی برای اشتغال به همراه ندارد. واقعیت این است این رشتهها را خراب کردند.
یکی از نزدیکان عزیز بنده که در رشته دندانپزشکی مشغول تحصیل است، به نقل از استاد خویش میگفت ایشان نسبت به ظرفیت رشته دندانپزشکی گلهدارند و ظرفیت پذیرش کنونی را زیاد دانسته و فضا را اشباع میدانند. من نیز خواستم شوخی کرده و عرض کردم: پس بهتر است استاد شما یک نگاهی به ظرفیت و تعداد پذیرش دانشجویان در رشتههای فنی و مهندسی و ریاضی و علوم انسانی داشته باشند و شکر خدا را بهجا آورند!
حسابوکتاب در رشتههای زیرمجموعه وزارت بهداشت بیشتر از وزارت علوم است.
انواع و اقسام دانشگاههای ریزودرشت و دولتی و آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی و هیئتامنایی و … برای افزایش رشتهها و ظرفیتها مسابقه گذاشتهاند. ماجرا بسیار ساده است. حسابوکتاب در رشتههای زیرمجموعه وزارت بهداشت بیشتر از وزارت علوم است.
برای مثال هر دانشگاه علوم پزشکی، در کنار یک بیمارستان دولتی بناشده؛ یعنی دقیقاً دانشجویی که دروس مرتبط را بهصورت تئوری میخواند، در ادامه همانجا واحدهای عملی خود را نیز خواهد گذراند.
برای مثال چرا هر دانشگاه صنعتی ما در کنار یک کارخانه بنا نشده است؟
وقتی از حسابوکتاب حرف میزنیم یعنی دانشگاه علوم پزشکی میداند دقیقاً از هر دانشجوی خود، در چه بخشی میخواهد استفاده کند و متناسب با نیازش دانشجو پذیرش میکند؛ اما آیا این موضوع برای دانشگاههای غیر علوم پزشکی نیز صادق است؟
اصلاح روند معیوب پذیرش دانشجو در رشتههای ریاضی و انسانی
واقعیت این است که این رویه باید تغییر پیدا کند و ما چارهای جز اصلاح این روند معیوب پذیرش دانشجو (در رشتههای ریاضی و انسانی) نداریم. البته تغییر آغازشده و هماکنون که در حال نگارش این متن هستم، بسیاری از دانشگاههای غیردولتی و شهریه پرداز، با مشکل کمبود دانشجو مواجه هستند و در هزینههای خود ماندهاند. گذشت دهه ۸۰ که رشتههای مهندسی در بورس بودند!
کیفی سازی آموزش و متناسبسازی ظرفیت پذیرش رشتهها با بازار کار
علاج و چاره چیزی جز حرکت به سمت کیفی سازی آموزش و متناسبسازی ظرفیت پذیرش رشتهها با بازار کار نیست. در یک مثال خیلی ساده، یک دانشگاه دولتی در شهری کوچک که سالانه ۷۰ نفر در رشته مهندسی برق (بهصورت روزانه و رایگان) پذیرش میکند و هیچگونه تعهدی هم نسبت به استخدام آنها در آینده ندارد، میتواند ظرفیت پذیرش خود را به ۲۰ نفر کاهش داده، اما کیفیت بهتر آموزشی و انواع بورسیهها و کمکهزینههای تحصیلی را به این تعداد کمتر عرضه کند و به فکر اشتغال آینده آنها نیز باشد.
دانشگاه؛ فرصت یا تهدید؟!
طبیعتاً طبق قانون عرضه و تقاضا وقتی عرضه محدودتر میشود، تقاضا نیز بیشتر شده و برای مثال بهجای ۷۰ دانشجوی متوسط و بعضاً ضعیف، ۲۰ دانشجوی زرنگ متقاضی تحصیل در آن رشته میشوند؛ یعنی یک بازی دو سر برد؛ هم به نفع سیستم آموزشی و هم به نفع خود دانشجو.
بههرحال بهتر است این چرخه و دور باطل هرچه سریعتر اصلاح گشته تا عمر و جوانی افراد و همچنین هزینههای میلیاردی دانشگاههای دولتی بیش از این به هدر نرود.
برای ساختن ایرانی آباد، به جوانان متعهد و متخصصی نیاز است
قطعاً ما برای ساختن ایرانی آباد، به جوانان متعهد و متخصصی در تمام حوزهها و رشتهها اعم از پزشکی، فنی و مهندسی، علوم انسانی و اجتماعی و مدیریتی و… نیاز داریم
و قطعاً این مسیر از دانشگاههای ما عبور میکند. پس چهبهتر که دانشگاهها با شناخت رسالت واقعی خویش و بازنگری در رویههای موجود اعم از ظرفیت رشتهها و تناسب آنها با بازار کار و نحوه پذیرش دانشجو، به آموزش و تربیت نسل جوان بپردازند.
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
یادداشت از سید محمدمهدی آل طاها، فعال علمی و اجتماعی خوزستان
ثبت دیدگاه